دولت یار

اللهم عجل لولیک الفرج و العافیه و النصر و اجعلنا من خیر اعوانه و انصاره و المستشهدین بین یدیه

دولت یار

اللهم عجل لولیک الفرج و العافیه و النصر و اجعلنا من خیر اعوانه و انصاره و المستشهدین بین یدیه

ایمان به خدا (از دامن زن مرد به معراج می رود)

ایمان به خدا به اقرار به زبان نیست. به عمل و اعتقاد قلبی است. باید در عمل به خدا ایمان داشت. در قلب و دل ایمان داشت. وقتی خدا می گه تو زندگی رو شروع کن بقیه اش با من یعنی نترس! دو دوتا چهارتا دنیایی نکن! 

اگه به کسی دل بستی و اونو خدایی دونستی، اگه گفتی خدایا توکل برتو، پس توکل کن! 

یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ آمِنُواْ بِاللّهِ وَرَسُولِهِ (نساء ۱۳۶)

مرد ره باش نه حرف. اگه گفتی توکلت علی الله و اهل بیت دیگه پای حرفت بایست!

دیگه باید صبر کرد و تلاش و امیدوار به فضل پروردگار اینو می گن توکل!

دیشب تلویزیون صحنه هایی از امام خمینی نشون می داد و می گفت هیچ وقت امام غذاش رو تنهایی نخورد و حتی موقعی که تمام مسولان کشوری خدمت ایشون ماه رمضون رسیده بودن فقط در حضور اونها آب جوش می خوره و همه مسولان کشور رو رها می کنه و می گه باید شام رو به همسرش باشه!!!

با خودم فکر می کردم مگه این همسر چه کرده که مرجع بزرگ و رهبر کبیر انقلاب که دنیا رو به لرزه در آورده بود این همه به همسرش احترام می زاره و همه مسولان کشور رو رها می کنه تا مثل گذشته با خانومش غذا بخوره؟!

بعد که کمی فکر کردم یاد داستان ازدواج امام با این همسرش افتادم. همسر امام خیلی پولدار بودند و پدرشون از تجار بود. همسر امام معلم خصوصی زبان فرانسه داشته و برای خرید لباس هاشون به خارج از کشور سفر می کردند. وقتی که امام به خاستگاری ایشون می رن اصلا نمی پذیرن. خلاصه داستان مفصل و جالبی داره. بعد از اینکه خواب حضرت زهرا رو می بینند و تصمیم می گیرند با کسی ازدواج کنند که اون شرایط رو داشته و پای معاملش با حضرت زهرا می مونه و 15 سال تبعید در خارج از ایران و در شرایط بد از نظر اماکانات رفاهی و زندان و تهدیدات ساواک و اسرائیل و همه شیاطین رو تحمل می کنند و فرزندشون تو این راه شهید می شه و...  دختری که لای پر غو بزرگ شده بوده همه این ها رو تحمل می کنه و پای ایمانش وا میسته و کوچکترین طعنه و کنایه به همسرش نمی زنه و کاری نمی کنه که شوهرش ذره ای احساس کنه که شرمنده همسرش شده و...

حالاست که این امام کبیر ما بدون همسرش دست به غذا نمی بره و حتی وقتی بیرون از خونه می خواسته بره اونقدر منتظر می شده و لبخند می زده تا همسرش باهاش خدافظی کنه!

فقط امام هست که می دونه این زن چقدر ارزش داره!

حالاست که آدم می فهمه برای یه همچین زنی کسی مثل امام خمینی جونش رو هم بده کار بزرگی نکرده و در نامه ای به همسرش می نویسد:

"تصدقت شوم؛ الهی قربانت بروم، در این مدت که به جدایی از آن نور چشم عزیز و قوت قلبم مبتلا گردیدم، متذکر شما هستم و صورت زیبایت در آیینه قلبم منقوش است"

اینجاست که آدم در بزرگی این زن می ماند و امام خمینی رو در مقابل این زن فرد بزرگ تری احساس نمی کند...

از دامن این زن است که مرد به معراج می رود.


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد